صبح ساعت پنج و ده دقیقه از خواب بیدار شدم و این اولین عارضه‌ی گشتی دیشب و ناخوابی آن است.

سر منطقه نظافت رفتیم. بچه‌های کمکی هم رسیدند و سریع منطقه را نظافت کردیم. جناب سروان سلیمانی امر فرمودند که از فردا کسانی که جلوی هنگ را نظافت می‌کنند باید نفری دو تا آفتابه آب بیاورند! برای آبپاشی اطراف هنگ.

آمدیم به یگان. خوشبختانه ساجدی هم آمده بود و داشت برای بچه‌ها صحبت می‌کرد. بعد رفتیم به مسجد. بعد از مسجد تمرین مراسم پایان دوره تا ظهر. البته در دو نوبت تمرین کردیم و بینش هم قدری استراحت کردیم.

ساعت دو با احسان صادقیان رفتیم به دم دژبانی برای اینکه مامور ملاقات شویم که دیدیم مازیار باستانی و راخدایی آنجا هستند. خلاصه گفتیم کی به شما گفت بیایید اینجا، گفتند فلاح‌پور. خلاصه صادقیان برگشت با باستانی به یگان برای تعیین تکلیف و تکلیف روشن شد و من باید بر می‌گشتم به یگان. حالم از این باستانی به هم می‌خورد، همیشه مرخصی است، یک روز هم که هست این‌جوری می‌پیچاند. خلاصه رفتیم به یگان و بعد رفتیم روی blue chair ها نشستیم و صفایی بحث کرد برایمان. بعد هم یک رژه کشکی رفتیم و آمدیم به یگان.

مرخصی‌ها را دادند و آمدیم به خانه. تا امام حسین با طباخی آمدم. مرخصی او با یک مقدار تأخیر صادر شد علتش هم منشی یگان بود که یادش رفته بود مرخصی را بنویسد.

دکتر در خانه بود. متوجه شدم با یک خانمه دارد حرف می‌زند. شکم برده بود که یک خبرهایی است ولی امروز دیگر یقین کردم. چند نوبت دیده‌ام که صحبت می‌کند. امروز یک قسمت از دیالوگ این بود که دکتر گفت یک چیزی می‌خوریم، سوسیس و تن ماهی هست. البته صادقانه بگویم هرگز ننشستم به فالگوش. ما خرمان از کره‌گی دم نداشت و علاقه‌ای به هیچ چیز نداریم.

نوشته شده در: 1386-05-23 (16 سال 9 ماه 2 روز پیش)

من محسن هستم؛ برنامه‌نویس PHP و Laravel و Zend Framework و پایتون و فلسک، ولی بیشتر تمرکزم روی لاراول است. این سایت را اولین بار با فلسک نوشتم ولی بعد تصمیم گرفتم آن را با لاراول نیز پیاده‌سازی کنم. هم نسخه‌ی فسلک و هم نسخه‌ی لاراول را می‌توانید روی گیت‌هابم پیدا و دانلود کنید.

برای ارتباط با من یا در همین سایت کامنت بگذارید و یا به dokaj.ir(at)gmail.com ایمیل بزنید.

در مورد این مطلب یادداشتی بنویسید.