صبح كه بيدار شدم ساعت 8 و نيم بود. كمي درس خواندم كم انصافي هم نكنم خوب درس خواندم. بيشتر برنامه ها را هم توي پاسكال اجرا كردم و جواب گرفتم تا ببينيم سر امتحان چه كار مي كنيم.

ساعت 3 رفتم دانشگاه. ساعت امتحان برنامه سازي را بخوانم و خواندم :8 الي 10. صبح شنبه سر فصل درس هاي كارداني ناپيوسته كامپيوتر را هم گرفتم ببينيم كجاي دنيا ايستاده ايم ديدم و ديدم كه جاي خيلي بدي ايستاده ايم ! لب مرز است با اينكه درسم بد نيست اگر نجنبم يه هفت هشت ترمي را بايد توي دانشگاه براي يه كارداني بمانيم. خاله هم آمد. دم غروب حاج قدرت و احسان هم رفتند سراغ ماشين. روشنش كردند و يك دور كوتاه هم توي خيابان زدند تا بعدا سر فرصت خودمان راهش بندازيم .

دكتر چند روز قبل فيلم 40 بابا را داده بود كه بريزند توي "سي دي" امروز رفتم و گرفتم چيز قشنگي شده بچه هاي خاله شب با خاله اينها رفتند. فردا مسافر تفرشيم .

امروز خاطرات را از روز سه شنبه 22/5/1381 تا امروز را نوشتم البته توي كاغذ نوشته بودم امروز وارد كامپيوتر و صفحه ي وب كردم

نوشته شده در: 1381-05-30 (21 سال 8 ماه 3 هفته پیش)

من محسن هستم؛ برنامه‌نویس PHP و Laravel و Zend Framework و پایتون و فلسک، ولی بیشتر تمرکزم روی لاراول است. این سایت را اولین بار با فلسک نوشتم ولی بعد تصمیم گرفتم آن را با لاراول نیز پیاده‌سازی کنم. هم نسخه‌ی فسلک و هم نسخه‌ی لاراول را می‌توانید روی گیت‌هابم پیدا و دانلود کنید.

برای ارتباط با من یا در همین سایت کامنت بگذارید و یا به dokaj.ir(at)gmail.com ایمیل بزنید.

پست قبلی: سه شنبه 29/5/1381
پست بعدی: پنجشنبه 31/5/1381

در مورد این مطلب یادداشتی بنویسید.