ساعت پنج و نیم بیدار شدم و ساعت شش از خانه خارج شدم و ساعت هفت و نیم در صفر یک بودم. البته بگویم که شخصی رفتم ولی لباس استتار را همراه برده بودم. در صفر یک مجبور شدم که لباس استتار را بپوشم و چنین کردم.

احسان طباخی با لباس شخصی آمده بود، البته همراه من نبود. من در توی یگان از زبان احسان صادقیان شنیدم و مجبور شده بود همان پشت در بماند و وکالت داده بود به صادقیان که برای او را هم بگیرد و گمان کرده بود که من هم نمی‌روم و اسم مرا هم در وکالت نامه نوشته بود!

خلاصه معطل شدیم در توی یگان. من که صبحانه نخورده بودم به بوفه رفتم و بیسکوییت گرفتم و خوردم. صبحگاه امروز فقط سازمانی‌ها بودند و خیلی کوچک برگزار شد. من از پشت صندلی‌های آبی شاهد بودم.

امریه‌ها که آمد حال خیلی‌ها گرفته شد. خود من افتادم به گروه ۳۳ توپخانه که در پرندک است. سعید حریری هم در پرندک افتاد. آیدین ریحانی هم پرندک است. خلاصه مثل اینکه تمام شرایطی‌های فوت پدر را انداخته‌اند پرندک. از همه بدتر برای من احسان صادقیان بود (رجوع کنید به ۲۰ تیر ۱۳۸۶) که افتاد سرپل ذهاب. محمد نجمی افتاد کرمانشاه. چند نفر افتادند خرم آباد. دکتر وطن خواه افتاد به خاش.

سعید حریری و آیدین ریحانی خیلی ناراحت بودند ولی من نه. وقتی صادقیان را در سرپل ذهاب دیدم به خودم اجازه ی ناراحتی ندادم. البته بعضی بچه‌ها جاهای خوبی افتادند که من بعید می‌دانم بی پارتی بوده باشند. آرمان عدالت‌منش با کت و شلوار آمده بود. محسن طاهری نژاد با کیف سامسونت آمده بود و فکر می‌کنم هر دو سماجا افتادند! ناظم و خانجانی هم فکر می‌کنم سماجا بودند. خلاصه … اگر این‌ها واقعاً پارتی داشته باشند مخصوصاً ناظم و خانجانی و امثالهم در روز قیامت باید جواب احسان صادقیان را بدهند.

احسان طباخی باید برود لویزان فکر می‌کنم. در یکی از آن مصاحبه‌ها امریه داده شده است و باید برود امریه‌اش را درست کند. من آنقدر درگیر امریه خودم و کار و بار بچه‌ها بودم که حال و حوصله‌ی فکر به طباخی را نداشتم {خوب جای خوبی افتاده بود و دیگر فکر کردن نداشت!}

تا امام حسین با طباخی و ریحانی آمدم و بعد جدا شدیم. در خانه به دکتر زنگ زدم که امروز صبح به تفرش رفته است و او هم گفت جای بهتر هم وجود داشت ولی اینجا هم بد نیست.

شب پول‌های شارژ و تعمیرات را دادم به پسر اسدیان. خودش خانه نبود.

از انقلاب کارت اینترنت گرفتم.

نوشته شده در: 1386-06-01 (16 سال 8 ماه 3 هفته پیش)

من محسن هستم؛ برنامه‌نویس PHP و Laravel و Zend Framework و پایتون و فلسک، ولی بیشتر تمرکزم روی لاراول است. این سایت را اولین بار با فلسک نوشتم ولی بعد تصمیم گرفتم آن را با لاراول نیز پیاده‌سازی کنم. هم نسخه‌ی فسلک و هم نسخه‌ی لاراول را می‌توانید روی گیت‌هابم پیدا و دانلود کنید.

برای ارتباط با من یا در همین سایت کامنت بگذارید و یا به dokaj.ir(at)gmail.com ایمیل بزنید.

در مورد این مطلب یادداشتی بنویسید.