شرکت در یک سال اخیر خوب کار نکرده. یکی از مشتریان‌ِمون ۱۳۰ میلیون پول رو برداشت و رفت. جدای از این به خاطر قطع همکاری‌ش افت درآمدی شدیدی هم داریم. در این مدت هر چه تلاش کردم دو تا شریکم رو به ادامه کار امیدوار کنم، موفق نشدم. گفتم پول ما حروم نبوده، برای بهبود کسب و کار همراه نمی‌شید لااقل خودی تکون بدید، تلاش کنید تا این پول رو زنده کنیم. نه تنها کاری نکردند که از روز اولی که طرف رفت تا همین لحظه می‌تونم تعداد حضورشون در شرکت رو با انگشت‌های یک‌ دست بشمرم! منطق‌شون هم اینه که ما سودمون رو بردیم و این ۱۳۰ تومن ضرر در اضافه‌ی سوده و نه ضرر در سرمایه! هر چی براشون روضه می‌خونم که «بله! این منطق شماست که گوشی‌تون رو ساعت دو بعد از ظهر خاموش می‌کردید و ساعت ده صبح فردا توی شرکت روشن می‌کردید نه من که برنامه‌نویس اختصاصی‌ش شده بودم، پنج سال یه مسافرت بی‌دغدغه نرفتم، در مترو و BRT که بودم جواب این آدم رو می‌دادم، شب جوابش رو دادم، زیر دوش حمام استرس تماس این فرد رو داشتم که باعث رنجشش نشم و آسیبی به کسب و کار نخوره. تمام این کارها رو من کردم و شما هم در سود حاصله شریک بودید. ولله که اون ۱۳۰ میلیون تا جایی که عقلم می‌رسه برای من یکی حروم نیست!»

شش ماه اول هر روز به شرکت می‌رفتم و سعی در پیدا کردن راهی جهت بهبود کسب و کار داشتم ولی خوب در یک جمع چند نفره‌ی مخالف‌خون یه نفر نمی‌تونه کاری کنه. اگر موفقیتی حاصل بشه همه خودشون رو شریک می‌دونن ولی اگر خدایی نکرده شکستی متحمل بشی زخم زبون‌ها شروع می‌شه و هزار چیز برای توی سر زدنت پیدا می‌کنن. اگر خدایی نکرده این شکست جنبه مالی هم داشته باشه که دیگه واویلا. اینه که جسارت انجام کار رو از آدم گرفتن. در شش ماه دوم دیگه دفتر نرفتم و کارهام رو از راه دور انجام می‌دم. کج‌دار و مریز جلو می‌ریم تا ببینیم کارمون سرانجام به کجا می‌کشه.

شش سال گذشته هیچ وقت مخالفتی با همکارم نداشتم. همیشه تمام تدابیرش رو تایید کرده و پسندیده بودم، ولی دیروز جلوش ایستادم و نه گفتم و فهماندمش که دلخورم و خسته‌ام کردن.

یه مبلغی توی حساب شرکت است که دیروز همکارم گفت تقسیمش کنیم. مخالفتی نکردم. ولی درخواستی ازم کرد که باعث راه افتادن گفتگویی شد. من هم شکایتم رو متوجه همکار سوم کردم و چیزهایی گفتم که می‌دونه مخاطب اون‌ها خود او هم هست. گفتگو با سوال او شروع شد و تقریبا این گونه بود:


- درصد همکار دیگه‌مون رو چقدر بریزیم؟

+ همونقدر که سهمشه.

- ولی ممکنه که ناراحت بشه. من می‌گم یک مقدار درصدش رو بیشتر در نظر بگیریم.

+ من در یکسال گذشته لااقل شش ماهِش رو می‌رفتم شرکت و تلاش می‌کردم که کسب و کار رونق بگیره. رفیق‌مون هم می‌خواست بیاد و تلاش کنه. از طرفی با توجه به تخصص  هر کدوم از ما که ما رو دور هم جمع کرد و شرکت رو تشکیل دادیم زنده کردن اون ۱۳۰ میلیون وظیفه‌ی اون بود. چه کاری انجام داد و چه تلاشی کرد؟ حالا من چرا باید ضرر مضاعف بکنم که اون دلخور نشه؟

-ولی یکسال گذشته حقوق ندادیم بهش.

+ خوب من هم حقوق نگرفتم . خود من چند بار به شما گفتم که دارم سود بانک می‌خورم. چند بار گفتم حس خوبی از زندگی کردن با سود بانک ندارم؟

- حق کاملا با توئه و من جوابی ندارم که بدم ولی بیا هر کدوم از سهم خودمون فلان مبلغ رو کم کنیم و به اون اضافه کنیم.

+ مبلغی که شما می‌فرمایید سود سه ماه شرکته. یعنی من سه ماه دیگه باید بدوم تا این بذل و بخشش رو جبران کنم! اون هم تازه به شرط این که شرکت سه ماه دیگه هنوز وجود خارجی داشته باشه!

- مبلغی که باید برای هر کدوم واریز کنیم رو گرد می‌کنم و خرده رو به سهم اون اضافه می‌کنم. موافقی؟

+ نه. اون ۶۰۰ تومن پول پر کردن یه دندونه.شاید قبلا خیلی رقم بالا و ارزش‌داری نبود ولی الان حاضر نیستم حتی یک ریال خسارت بدم به خاطر آدمی که در یکسال گذشته یک قدم به نفع من و خودش و شرکت برنداشته. نگران کاهش درآمدش از شرکته؟ می‌خواست خودی تکون بده و همراه بقیه بشه. من اون قدر پول ندارم که بخوام رضایت افراد رو با پول به دست بیارم.

- نمی‌خوام توی معذوریت بذارمت. حق داری.


و این بود گفتگوی او با همکارش که منم. همکاری که در پنج سال از همکاری در مقابلش چون و چرا نکرد و همیشه موافق تمام نظراتش بود.

نوشته شده در: 1396-12-02 (6 سال 2 ماه 3 هفته پیش)

من محسن هستم؛ برنامه‌نویس PHP و Laravel و Zend Framework و پایتون و فلسک، ولی بیشتر تمرکزم روی لاراول است. این سایت را اولین بار با فلسک نوشتم ولی بعد تصمیم گرفتم آن را با لاراول نیز پیاده‌سازی کنم. هم نسخه‌ی فسلک و هم نسخه‌ی لاراول را می‌توانید روی گیت‌هابم پیدا و دانلود کنید.

برای ارتباط با من یا در همین سایت کامنت بگذارید و یا به dokaj.ir(at)gmail.com ایمیل بزنید.

در مورد این مطلب یادداشتی بنویسید.