صبح دكتر بيدارم كرد. خانه ي خاله بوديم. سعيد رفته بود سر كار. فرشته هم آمده بود. ساعت يك ربع به 10 بود كه راه افتاديم طرف تفرش با ماشين حاجي و با خاله و زهره ي خاله و حاجي. شب هنگام احسان به قول بابا قسيون كرد و رفت توي بيابان ! من هم دنبالش. نمي دانم سر چي شد. آخر سر حاجي با ماشين آمد دنبالمان و رفتيم خانه. احسان را حاجي برد ترخوران و گرداند و آورد. حالش بهتر شده بود. فرشته هم حالش خوب نبود . مقداري از كارهاي اربعين بابا را بچه ها انجام دادند.

نوشته شده در: 1381-05-22 (21 سال 9 ماه 3 روز پیش)

من محسن هستم؛ برنامه‌نویس PHP و Laravel و Zend Framework و پایتون و فلسک، ولی بیشتر تمرکزم روی لاراول است. این سایت را اولین بار با فلسک نوشتم ولی بعد تصمیم گرفتم آن را با لاراول نیز پیاده‌سازی کنم. هم نسخه‌ی فسلک و هم نسخه‌ی لاراول را می‌توانید روی گیت‌هابم پیدا و دانلود کنید.

برای ارتباط با من یا در همین سایت کامنت بگذارید و یا به dokaj.ir(at)gmail.com ایمیل بزنید.

پست قبلی: دوشنبه 21/5/1381
پست بعدی: چهارشنبه 23/5/1381

در مورد این مطلب یادداشتی بنویسید.